خون آشام عزیز (80)

اون یارو توی اون خاطرات داشت بهم لبخند میزد و منم کنارش خوشحال بودم. همون جور که سوهو گفت رئیس واقعا جذاب و هاته ولی توی خواب به شدن کیوت بود اون لپای خوردنی ایییییخداااا..
بخیال خودتو جمع کن کیم تهیونگ. اومدم بلند بشم برم دستشویی که پام به یه چیز گیر کرد. اومدم بیوفتم که یکی منو گرفت. سرخ شدم چشمامو باز کردم رئیس بود...
جونگکوک : خوبی؟
تهیونگ : (چند دقیقه بی حرکت بعد راست وایستاد) من خوبم..
جونگکوک : کجا میرفتی..
تهیونگ : خب دستشویی میرفتم.. آخ..
جونگکوک : چیشد..
تهیونگ : هیچی چیزی نیست.. (سرخ شده)..
جونگکوک : چشه؟.. روانی..
رفتم توی آینه خودمو نگاه کردم با یه چهره ی داغون و سرخ شده مواجه شدم. باید سرخی گونه هامو از بین میبردم. مجبور شدم کرم پودر بمالم به صورتم به سختی خودمو جمع کردم و بعد اومدم بیرون ی سوپ دیوونم کرده بود. دنبالش رفتم جونگکوک توی آشپز خونه دیدم که داشت آشپزی می‌کرد. به صورت کاملا حرفه ای داشت غذا می‌پخت چاغو رو توی هوا پرتاب کرد و گرفتش بدون اندازه گیری ادویه می‌ریخت تو غذا. چطور میتونست از اون خوردنی تبدیل به این ددی بشه.. خیلی هات شده بودددد دیونه داشتم میشدم. توی مغزم عروسی بود. ولی خب تمام این حرفه رو مزه غذا مشخص میکنه که واقعا حرفه ایه ایه؟ یا داره ادا در میاره. خیلی زود یه غذا بنظر خوشمزه آماده شد. میز خیلی ساده اما خوب چیده شده بود. غذا رو چشیدم این مزه قبلا انگار خورده بودم اما بازم خوشمزه بود بعدش از رئیس بابت همه چیز تشکر کردم و بعدش رئیس رفت خونش. داشتم با گوشی بازی می‌کردم که دوس دختر سابقم بهم زنگ زد..
دوست دختر : الو..
تهیونگ : خیلی جای تعجب داره بعد یه مدت طولانی یادم افتادی..
دوست دختر : ببخشید تهیونگ من بابت همه چیز متاسفم ببخشید بهت آسیب زدم ولی الان میخوام ببینمت..
تهیونگ: میدونی چقدر درد گرفت قبلم وقتی دیدم اونجوری ولم کردی؟..
دوست دختر : حق داری عصبی باشی حق داری نخوای منو ببینی ولی لطفا بیا باید باهات حرف بزنم..
تهیونگ: حرف؟ مگه حرفی هم مونده..
دوست دختر : نیازی نیست امشب بیای فردا شب همون کافه ای که موقع دبیرستان میرفتیم میبینمت..
تهیونگ: باشه.. شب بخیر.. (قطع تماس)
عصبانی بودم چون خاطرات قدیمی دوباره یاد آوری شد. اما خب اون جوری که زر میزد فهمیدم میخواد چی بهم بگه برا همین پیش قدم شدم برم دیدنش. صبح برگشتم سر کار اون روز حوصله نداشتم عصبی هم بودم...
دیدگاه ها (۰)

خون آشام عزیز (81)

خون آشام عزیز (82)

خون آشام عزیز (79)

خون آشام عزیز (78)

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

یه خبر خووووووب!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط